کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....
کتاب و فلسفه

کتاب و فلسفه

با این من مانده تا ابد ....

دکارت

زندگی نامه  دکارت رنه دکارت در لاهه از شهرهای فرانسه در سال 1596 زاده شد. پدرش از قضات ونجبای متوسط بود. طبع کنجکاوی ومحققی او اززمان کودکی نمایان شدو پدرش اورافیلسوفک میخواند. دوره تحصیل آن زمان رادر مدرسه لافلش که ژوزوئیتها اداره میکردند درهشت سال طی کرد چندی هم به علم حقوق وطب پرداخت وچون به سن 20 رسید متوجه  نقص تربیت علمی خویش گردید وبه جهانگردی پرداخت.وبعدها درپی سیروسیاحت به لشکریان رئیس جمهوری پیوست.

.
مصنفات:
درهلاند دکارت فارغ ازامورزندگانی روزگارراوقف امورعلمی کرد.پس ازآنکه 4سال درهلاندبه امور علمی اشتتغال ورزید تصنیفی حاضرکردموسوم به «عالم»که آن بیانی  ازکلیه خلقت است یکی ازاصول عقایدی که درآن اظهار نموده حرکت زمین بودوزمانی که میخواست آن را به چاپ برساند غوغای محاکمه گالیله بلند شدکه گالیله به سبب اظهارعقیده به حرکت زمین مورد غضب اولیای دین شده است
بنابراین چون ستیزه بااهل دیانت راخوش نداشت ازنشرکتاب خودمنصرف گردید وپس از 4سال کتاب دیگری موسوم به«گفتاردرروش به کاربردن عقل  و طلب حقیقت درعلوم مذیل به سه رساله درمناظرومزایا وکائنات جو و هندسه»رابه چاپ رساند. پس از نشراین اصناف درظرف 7سال دو تصنیف دیگربه چاپ رساند یکی درمباحث مابعدالطبیعه موسوم به «تفکرات درفلسفه اولی»ودیگری درکلیه حکمت الهی وطبیعی موسوم به «اصول فلسفه»که این آثارتفسیربخش 4و5 رسا له گفتارمیباشد وچون فضلای معاصراعتراض کردندجواب آنها راهم به دنباله کتاب «تفکرات»خودنوشت.
پایان حیات:
اقامت اودرهلاند نزدیک 20 سال بود ودراین مدت سه سفر به پاریس رفت وهیچگاه اوضاع آن کشورراامن ندید بنابراین به هلاند برگشت. دکارت درپاییز1649 به پایتخت سوئدرفت وباملکه به گفتگوی علمی وفلسفی مشغول شداماسرمای آن دیاربه مزاج دکارت سازگارنیامد.ذات الریه گرفت وپس از9روزبیماری درسال 1650 به سن 54 درگذشت. 

بیحاصلی منطق:
ازتعلم کتب وسیله کسب علم را منطق یافته بودند وحال آنکه قواعدمنطق باهمه درستی مجهولی رامعلوم نمیکندوفایده حقیقی آن همان دانستن اصطلاحات وداراشدن قوه تفهیم وبیان است زیرا که برهان استخراج نتیجه است ازمقدمات پس هرگاه مقدمات معلوم نباشدنتیجه نخواهد بود وتنها باقواعد منطقی معلومی نمیتوان بدست آوردواگرمقدمات درست دردست باشدنتیجه خودحاصل است عقل انسان خودقواعدمنطقی رابه کارمیبرد وبه اینهمه بحث نیازندارد.

درستی روش ریاضیات:
ریاضیات رانمونه وفردکامل علم میداند وبرای کسب علم باید به همان راهی رفت که ریاضیون پیش رفتندوبااینکه علم جزحاصل عقل چیزی نیست پس عقل انسان یکیست وعلم هم یکی بیش نیست یعنی علوم مختلف همه به هم مرتبط اند. وبنابرآن که علم یکیست پس راه کسب آن هم یکیست یعنی همان روش ریاضی وبه این مناسبت اوعلم کل یاعلم واحدکه آن راریاضیات عمومی خوانده اند ولی غرضش این نیست که علم رامنحصربه ریاضیات کند بلکه این است که همه علوم را بااصول ریاضی بایددنبال کرد.
شیوه تحلیل:
دراسلوب ریاضی، اوروش تحلیل را پسندیده است که پیشینیان درهندسه ومتاخرین درحساب معمول ساختند وآن راجبرنامیدند. شیوه تحلیل آن است که قضیه پیچیده رابه قضیه ساده تروآسانتربرگردانند ودراین روش مداومت کنند تابه قضیه معلوم برسند.
قواعدروش دکارت:
قاعده نخست آن است که«هیچ چیزراحقیقت ندانم مگراینکه برمن بدیهی باشدودرتصدیقات ازشتابزدگی ذهن بپرهیزم ونپذیرم مگرآنکه چنان روشن باشدکه هیچگونه شک درآن نماند.»
این قاعده متضمن چندین نکته است:
استقلال فکر:به دیگران نباید اعتماد کردوهیچ گفته رانبایدحجت دانست وهرمطلب راباید به عقل خودسنجید.
عدم تمایل:آزادی عقل انسان تنهادرمقابل اشخاصیکه آرای آنها حجت شده کافی نیست بلکه هرکس ازجستجوی معرفت ازخودنیزبایدبترسدکه عقل اسیرنفس نشودزیراکه تمایل به نفس غالبا عقل رارد ومانع میشود مطالب رابه درستی بسنجد
نکته اساسی:اومعلوم واقعی راآن میداند که درنزد عقل بدیهی باشد که میتوان آن را وجدان یا کشف وشهود گفت
اموربسیطه:اموری که عقل به بداهت وشهود درمییابدبسائط اندیعنی اموری که بسیار ساده وروشن اند.مانند:شکل وحرکت وابعاد یعنی عرض وطول وعمق
قاعده تحلیل:مجهول امری مرکب است پس برای معلوم کردنش آنرابه قدری تجزیه کنیم تابه جزئ ساده برسیم
قاعده ترکیب
«افکار خویش را به ترتیب جاری سازند و از ساده ترین چیز ها که علم به آنها آسان باشد آغاز کرده کم کم به معرفت  مرکبات برسم و حتی برای اموری که طبعا تقدم و تاخر ندارد ترتب فرض کنم.»

پس از آنکه اجزای بسیط یک مساله مرکب را استخراج نمودیم به این مساله میپردازیم که چگونه از آن بسایط مرکب شده است و به این روش حقیقت مساله کشف خواهد شد یعنی پس از تجزیه و تحلیل به ترکیب میپردازیم
رعایت ترتیب
در کنکاش ذهن از امر بسیط معلوم با مرکب مجهول یعنی از بسیط مطلق باید به بسیط نسبی رفت که فی الجمله مرکب باشد و از نسبی به نسبی تر و بر همین قیاس تا برسیم به مرکب تام که مجهول قاعده تحلیل:مجهول امری مرکب است پس برای معلوم کردنش آنرابه قدری تجزیه کنیم تابه جزئ ساده برسیم.
رعایت ترتیب:
«افکار خویش را به ترتیب جاری سازند و از ساده ترین چیز ها که علم به آنها آسان باشد آغاز کرده کم کم به معرفت  مرکبات برسم و حتی برای اموری که طبعا تقدم و تاخر ندارد ترتب فرض کنم.»
پس از آنکه اجزای بسیط یک مساله مرکب را استخراج نمودیم به این مساله می پردازیم که چگونه از آن بسایط مرکب شده است و به این روش حقیقت مساله کشف خواهد شد یعنی پس از تجزیه و تحلیل به ترکیب میپردازیم.
 
استنتاج مرکبات
انسان تنها دو راه برای حصول یقین دارد و نخست شهود یا وجدان نسبت به بسایط مطلق و قضایایی که نزدیک به آنها باشد .دوم  استنتاج نسبت به امور مرکب  بعید و به این وسیله  دومی وقتی به یقین دست میدهد که به دستور فوق عمل شود. یعنی نخست اجرای بسیط استخراج شده باشد سپس از این بسایط به ترتیب قضایای مرکب بعید را استنتاج نمایند.
 قاعده استقصا
«در هر مقام  شماره امور و استقصا را چنان کامل نمایم و بازدید مسایل را به اندازه ای کلی سازم که مطمئن باشم  چیزی فروگذار نشده است »
اکتشافات علمی دکارت:
اختراع هندسه تحلیلی
تکامل  جبر و مقابله
اکتشافات در طبیعیات
استفاده از علم  برای کار دنیا

اختراع هندسه تحلیلی : او در دنباله  روش علمی خود که مبنی بر تحلیل هندسی قدما و جبر متاخرین بود کامیاب شد که باب جدید در ریاضیات باز کند و علمی را که امروز به هندسه تحلیلی موسوم است اختراع نموده که یکی از مراحل مهم ترقی ریاضیات و  تقریبا اهمیت اکتشافات فیثاغورس و ارشمیدس را دارد.
تکامل جبر و مقابله: در اصل جبر و مقابله هم دکارت تکمیلاتی نموده است مانند آسان کردن حل معادلات درجه سوم و چهارم و مخصوصا ترتیب استعمال حروف و علامات برای  روشن نمودن  مقادیر و عملیاتی که باید در آنها واقع شود.
اکتشافات در طبیعیات: در طبیعیات افکار دکارت بیشتر جنبه فلسفی دارد و اکتشافات او در مبحث نور و مناظر دارای برجستگی مخصوص است و تحقیقاتی که در انعکاس و انکسار نور و چگونگی ابصار و بیان حدوث قوس قزح و قواعد تراش و ترکیب بلور های عدسی برای  ساختن دوربین و مانند آنها نموده در ترقی علوم طبیعی دخالت تام داشته است
استفاده از علم برای کار د نیا:دکارت نیز مانند بیکن معتقد است که باید از علم برای بهبودی زندگی نوع بشراستفاده کردوخصوصا به علم طب امیدواری بسیارداشته است ودرسالهای آخرعمربیشتربه تشریح بدن ووظایف اعضا مشغول بود.
استفاده از علم برای کار د نیا:دکارت نیز مانند بیکن معتقد است که باید از علم برای بهبودی زندگی نوع بشراستفاده کردوخصوصا به علم طب امیدواری بسیارداشته است ودرسالهای آخرعمربیشتربه تشریح بدن ووظایف اعضا مشغول بود.
طبیعیات:
دکارت به همه علوم از نظرریاضی میدید.که درطبیعیات این کیفیت به خوبی محسوس است .
1-علت غایی رانبایدجست.
2-جسم همان بعد است.
3-خواص جسم همان حرکت است.
4-عالم نامحدوداست.
5-خلا  موجود نیست.
6-جز لایتجزی باطل است.
6-حرکات دوری است.
1-علت غایی رانباید جست:
به عقیده دکارت علت غایی امورعالم برانسان معلوم شدنی نیست وبشرنباید مدعی باشد که درمشورت خانه خداراه یابد پس درعلم وحکمت دنبال علتهای غایی امرنباید رفتوفقطچگونگی واسباب وعلتهای فاعلی ومحدثه آنها راباید جست.
2-جسم همان بعداست: به هیچ خاصیتی ازخواص جسم ازرنگ وبو وغیره نباید اعتنا کرد وآثاری را که به حواس ادراک میشود ومعقول نیست نباید معتبردانست زیرا که هریک ازآن خواص راچون درنظربگیریم میبینیم مواردی هست که مفقودندوازفقدان آنهاهستی جسم نیست نمیشود.
وآن بعد هندسی است که حقیقت جسم است (طول وعرض وعمق) که حقیقت جسم میباشدیعنی جسم همان بعد است وبعد همان جسم است وخواص دیگراجسام تنها نتیجه حرکات آنهاست.
خواص جسم همان حرکت است:دکارت گفته است «بعدوحرکت را به من بدهیدجهان رامیسازم» ازاین قرارعلم طبیعی مبدل به علم حرکات است.

عالم نامحدوداست:عالم جسمانی نامحدوداست زیرا برای ابعادحدنمیتوان تصورکرد.
خلا  موجود نیست:چون حقیقت جسم بعداست ومکان بی بعدمعقول نیست پس  خلائ موجودنیست.
جز لایتجزی باطل است:زیرا هیچ بهره ازبعد نیست که قابل قسمت نباشد بنابراین جسم بی نهایت قابل تقسیم است.

اجرام آسمانی وزمینی یک جنس اند:عالم سفلی واولی تفاوت ندارد زیرا که حقیقت همه بعداست وعالم جسمانی امرواحد است.
حرکت فقط نقل مکان است:حرکت جز نقل مکان چیزی نیست وآن تغییر وضع اجزا واجسام است نسبت به یکدیگر پس هرگاه جسمی نسبت به جسم دیگر تغییر وضع ندهد ساکن است وگرنه متحرک میباشد.

حرکات دوری است: نتیجه این که هیچ جسمی حرکت نمیکند مگر اینکه جای جسم دیگررا میگیرد وجسم دیگربه جای او می آید وچون عالم پراست پس حرکات اجسام منحنی ودوری میشود.
جهان یک دستگاه کارخانه است: حاصل اینکه کلیه عالم مانندیک دستگاه کارخانه است واجزای آن مانند چرخها وآلات دستگاه میباشد
قوانین حرکات اجسام: قانون نخستین این که اشیائ درهرحالت هستند به همان حالت می مانند ساکن باشند به سکون ومتحرک باشند به حرکت باقی اند مگر آن که مانعی پیش آید.
گردبادهای دکارت:
درنقاط مختلف جهان مراکزی درست شده است که مقداری ازمواد جسمانی گرد هریک ازآن مراکز به گردش افتاده وحالتی مانند گردباد تشکیل داده اند و مرکز هر گرددبادی ستاره ایست وزمین جز گردبادی است که خورشید مرکزآن است وبا سیارات دیگربه تبعیت گردبادی که جز آن هستنددور مرکز می چرخد.

موادسه قسم اند:
 قسم اول که شکل وحجم اجزای آن درست وسنگین هستند.
قسم دوم که اجزای آن مانندسنگ ریزه مدور وخردشده اند.
قسم سوم درنتیجه تصادم سایر اجزا به یکدیگر ازآنها تراشیده شده وبسیارخرد و  نازکند وخورشید و ستارگان ثابت از آن تشکیل شده اند.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد